__ VA3TO __

همینکه حاله من خوش نیست 
همینکه قلبم آشوبه 
توخوش باشی برای من 
همین بدبودنم خوبه....

[TORKIYE]

GIDYOURUM

اين روزها بايد مثل کلاغ باشي ؛

بايد عادت کني

بدون اينکه دوستت داشته باشند زندگي کني

همیشه کسانی هستند
که در نهایت دلتنگی هم نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم !

ایلهان برک

شب بخير اي آخرين اميد من
نذار تاريكي تو قلبت بنشينه

چشاتو بروي شهر شب ببند
تا چشاي كوچيكت خواب ببينه

ميدونم خواب ستاره ميبيني
خنده هات براي من غريبه نيست

با مداد نقره اي رو تن ماه
همه ي آرزوهاتو بنويس

غروبا تو سرزمين خواب تو
بوي تنهايي و غربت نمياد

توي كوچه هاي سبز اون بجز
صداي پاي محبت نمياد

فرصت موندن تو شهر خواب كمه
دلتو به آسمون گره بزن

پا بزار تو جاده هاي كهكشون
شب بخير اي آخرين اميد من

چشـــمان تـو... حـروف را بی استـــــفاده می کننـد...!

کافـی ست نـگاه کــنی...

عمق آرزوی من اینست:که دروجودت خانه ای داشته باشم حتی به مساحت یک یاد! 

torkiye balad bashi ino gosh bede 

kheyli khube 

«هميشه كم ميارمت»

همین که می‌نویسم و به واژه می‌کشم تو رو
دوباره بار غم می‌شینه روی شونه‌های من

“هیچ‌ وقت نمی‌توانی چیزی را که قرار است از دست بدهی ، نگه داری . فهمیدی ؟
تو فقط قادر هستی چیزی را که داری ،
قبل از آن‌که از دستت برود ، عاشقانه دوست داشته باشی ! ”

_____________________________________________

نه به خاطر شعر
نه به خاطر جورِ ديگر زيستن
خانه ى من
براى دو نفر كوچك بود
به همين خاطر تنها ماندم. 

- رسول يونان

«...دیروز که نامه ات رسید هنوز شیار دیدنت روی زمین بود و تازه بود. در نیمروز «شمیران» از چه سخن می گفتیم؟ دستهای من از روشنی جهان پر بود و تو در سایه روشن روح خود ایستاده بودی. گاه پرنده وار شگفت زده به جای خود می ماندی.

نازی، تو از آب بهتری. تو از ابر بهتری. تو به سپیده دم خواهی رسید. مبادا بلغزی. من دوست توام و دست تو را می گیرم. روان باش که پرندگان چنین اند و گیاهان چنین اند. چون به درخت رسیدی به تماشا بمان. تماشا تو را به آسمان خواهد برد. در زمانه [ی] ما نگاه کردن نیاموخته اند و درخت جز آرایش خانه نیست و هیچ کس گلهای حیاط همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته. کسی در مهتاب راه نمی رود و از پرواز کلاغی هشیار نمی شود و خدا را کنار نرده ایوان نمی بیند و ابدیت را در جام آب خوری نمی یابد.

kash mimordiim harvakh mikhayim 
kash kash 
chi chiye in zendegiye nekbat zendegi kardaniye

az bas ...

chi begam akhe ...

ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ، 
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ... 
به کسی که دوستش داری دلبسته باش نه وابسته.....